مفهوم رند و پیر مغان در غزلیات حافظ


حافظ شیرازی در زبان فارسی، شاعری صاحب سبک و تأثیر گذار است. رواني و صيقل‌زدگي الفاظ، ترکيبات بسيار جذاب و لحن شيرين زبان يکي از خصوصيات اصلي شعر حافظ است. 
گوته، ادیب آلمانی، به حافظ و اشعارش علاقه فراوانی داشت و «دیوان غربی-شرقی» خود را تحت تأثیر «دیوان حافظ» سرود، و فصل دوم آن را با نام «حافظ نامه» به اشعاری در مدح حافظ اختصاص داد.
در این مطلب می‌خواهیم به مفهوم برخی از تعبیر های بکار رفته مانند رند و پیر مغان بپردازیم تا درک روشنتری از آن در ذهن خوانندگان اشعار او شکل بگیرد. 
برای شخص من به عنوان یک خواننده عادی اما علاقمند به شعر حافظ، همواره ابهامات و سوالاتی در باب برخی اصطلاحات بکار رفته در اشعار وی وجود داشته است. بنابراین بر آن شدم که به جستجوی معانی و مفاهیم برخی واژه‌های کلیدی در اشعار حافظ بپردازم و یافته هایی هرچند ناقص و غیر جامع را با شما در میان بگذارم تا اگر دوستانی که دستی در شعر و ادبیات دارند اطلاعات کاملتر و جامعتری بدان بیفزایند. برخی از این تعبیر ها از این قرار است:
پیر مغان
«پیر» نمادی از پختگی و فرزانگی است و «مغان» اشارتی دارد به فرهنگ قوم ایرانی که سابقه‌اش به پیش از اسلام باز می‌گردد. و مغ همان راهبان آیین زرتشتی است. 
در بررسی غزلیات ، پیرمغان همه جا مترادف با دانای کل ، نماد وفاداری ، راستگویی ، نیک اندیشی و زیبا بینی ، شادی افزا یی، سعادت بخشی و دولت ، چاره گری و راه نمایی است .
حافظ بارها و بارها از پیرمغان با خلوص و حق‌شناسی یاد کرده ‌است. تا آن‌جا که تاریخ نشان می‌دهد حافظ پیرو اندیشه یا شخص حقیقی معینی نبوده و پیر مغان شخصیتی موهوم است که اشارت به مظهر فرزانگی تاریخی ایران دارد.  در واقع پیر مغان در ترکیب لفظی خود اشاره‌ای است به فرهیختگی و فرزانگی ناشی از از سر گذراندن دوره‌های مختلف تاریخی. آموختن از پیر مغان در واقع آموختن از تجربیات تاریخی ایران است.
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه ی سالوس
كجاست دیر مغان و شراب ناب كجا؟
این پیر مغان که نه در صومعه های رسمی، بلکه در دیر مغان در میکده، در کوی میفروشان و در کوی عشق اقامت دارد و نور خدا را در همه جا، حتی در خرابات مغان نیز می بیند، پیر کامل و خالص و پاکباخته و وارسته ای است که وصف او را باید از زبان حافظ بشنویم.
قلندر
قلندر، شخصیّتی است که خود را از هر دو جهان آزاد کرده باشد. و در تخریب عادات و عبادات کوشد.
حافظ با پذیرفتن اصول قلندری، شخصیّتی را خلق می کند که پایبند عُرف و رسوم جامعه نیست و با شناکردن برخلاف جهت جریانات مرسوم جامعه، رویکرد مقاومت در برابر پارسایی و تقوایی دروغین به نمایش میگذارد . قلندر حافظ، بر دو جنبه ی فردمداری و جامعه مداری شکل گرفته، که هدف تهذیب نفس و تقویّت بُعد معرفت و روحانی نفس خویش و مبارزه با فساد اخلاقی و ریای زهد زاهدان دروغین است. قلندر حافظ، عیّار است و آشوب می کند و ارزش های موجود در جامعه را خیلی جسورانه زیر سوال می برد و معیارها را غارت و راهزنی می کند.
رند
«مدعی» كسی است كه ادعاهایش در دین داری و پاكدامنی، اغراق آمیز و ریاكارانه است. در مقابل او، «رند» قرار دارد كه در اصل به معنای زرنگ و زیرك است و حتی گاه به معنای لاابالی و بی قید نیز به كار رفته است. اما در شعر حافظ، اتفاقا معنایی از رند ستوده شده است كه در تصوف ریشه دارد. «رند» از نگاه حافظ، كسی است كه باطنش زیباتر از ظاهر باشد. حافظ خود را رند می داند.

صوفی
حافظ همواره صوفی را به بدی یاد ‌کرده ، و این به سبب ظاهر ‌سازی و ریا‌کاری صوفیان زمان او بوده است . آنان به‌ جای آن که به ‌راستی مردان خدا باشند و روندگان راه حقیقت ، اغلب خرقه‌ داران و پشمینه‌ پوشانی بودند که بویی از عشق نابرده به تند‌خویی شهرت داشتند و پای از سرای طبیعت بیرون نمی‌ نهادند .
درین صوفی‌ و شان دَردی ندیدم
که صافی باد عیش دُرد‌نوشان
نقد صوفی نه همه صافی بیغش باشد
ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
در برابر صوفی ، حافظ از عارف با نیکویی و احترام یاد‌کرده ، و عارف را اغلب همان صوفی راستین با کردار و سیمایی رندانه دانسته است .
در خرقه چو آتش زدی ای عارف سالک
جهدی کن و سرحلقۀ رندان جهان باش.
خرابات
خرابات معنی عمیق‌تری دارد و نزدیک به معنی دیر مغان، که در آن از ریا و تزویر اهل ظاهر نشانی نیست، به کار رفته است