عـید از راه آمـد و انـداخت یـاد او مرا
عـید از راه آمـد و انـداخت یـاد او مرا
سال نو پر کرد از آویشن و "آهو" مرا
خانه ی دل را تکاندم، خانه ی دل را تکاند
من بـه دور انـداختـم بـدخواه او را، او مرا
او نسیــم نـوبهـار و مـن نهـالی بـی قـرار
می کشد این سو مرا و می کشد آن سو مرا
کاش از راهی که رفته، بازگردد سوی من
مثــل آن ایــام بنشـانـد سـر زانـو مـرا
کاش می دانست یک روحیم اما در دو تن
آن که دعوت کرد سوی جنگ رویـارو مـرا
نیش خوردم از کسی که نوشدارو بوده است
عـاقبت انـداخت سـال "مـار" از زانـو مرا
علیرضا بدیع

