چند شعر کوتاه از زانا کوردستانی

▪چند شعر کوتاه از زانا کوردستانی

Image for post
Image for post


(۱)
مادرم مُرد
اما هنوز میان باغچه جوانه می‌زند!
شکوفه می‌دهد؛
سیب می‌شود وُ 
می‌گوید: بخور، نوش جان!


(۲)
به راه می‌نگرم وُ
   --آه می‌کشم!
آخرین آرزویم،
  آمدن توست.


(۳)
پرنده بودن 
چه خوب است؛
بی‌گذرنامه همه جا می‌روی!


(۴)
توی آسمان می‌رقصید؛
پنجره را که بستم
                --ماه مُرد!
 

(۵)
کوچه‌ها،
خیابان‌ها وُ
تمام خانه‌های این شهر
باردار سکوتی سنگین‌اند!
با زمزمه‌ی قدم‌هایت
            --فارغشان کن.

(۶)
تورقی جان‌کاه!
عکس‌های این آلبوم
پر شده است؛
            --از تنهایی.


#زانا_کوردستانی

 

 

■■■
 

 

 

 

▪چند شعر کوتاه از زانا کوردستانی


(۱)
مادرم مُرد
اما هنوز میان باغچه جوانه می‌زند!
شکوفه می‌دهد؛
سیب می‌شود وُ 
می‌گوید: بخور، نوش جان!


(۲)
به راه می‌نگرم وُ
   --آه می‌کشم!
آخرین آرزویم،
  آمدن توست.


(۳)
پرنده بودن 
چه خوب است؛
بی‌گذرنامه همه جا می‌روی!


(۴)
توی آسمان می‌رقصید؛
پنجره را که بستم
                --ماه مُرد!
 

(۵)
کوچه‌ها،
خیابان‌ها وُ
تمام خانه‌های این شهر
باردار سکوتی سنگین‌اند!
با زمزمه‌ی قدم‌هایت
            --فارغشان کن.

(۶)
تورقی جان‌کاه!
عکس‌های این آلبوم
پر شده است؛
            --از تنهایی.


#زانا_کوردستانی