نقد و بررسی فیلم سینمایی مورتال کمبت (مبارزه مرگبار، Mortal Kombat)
مورتال کمبت سیمون مککوئید (Simon McQuoid)، در حوزه ورزشهای رزمی به قدری رضایتبخش از آب درآمده است که میتوان آن را برای فیلمهایی که براساس بازیها ساخته شدهاند، یک پیروزی تقریباً بیعیب و نقص دانست.


کمپانی برادران وارنر و کارگردان مورتالکمبت، سیمون مککوئید، با نمایش بزرگ خود، اقدامی جسورانه انجام دادهاند. به عبارت دیگر، ساختن یک فیلم خوب و سرگرمکننده که به تنهایی ظرفیت دنبالهسازی داشته باشد، به اندازهی خود بسیار دشوار است؛ در عین حال، فیلم به منابع اصلی، گسترده و فضای پرشور بازی وفادار مانده است.
با این حال مورتال کمبت 2021، هم زمان ادای احترامی عاشقگونه به بازیهای کلاسیک خونریزی و نیز دنیای از یاد رفته و سرگرمکننده هنرهای رزمی در سینماست. در واقع، این فیلم از دیدگاه اخیر، آن قدر تأثیرگذار است كه كاملاً از جایگاه یک فیلمِ بازی ویدیویی فراتر میرود و به احتمال زیاد مخاطبان غیرآشنا با دنیای بازی را نیز جذب میكند. مککوئید از متغیرهای متعارف و شخصیتهای برجسته بازیها استفاده میکند و آنها را به گونهای ارایه میدهد که به طرحهای اصلی در بالاترین درجه احترام میگذارند اما روشن میکند که این برداشت جدیدی از داستان است که بیان خاص خود را دارد.
این اقتباس سینمایی از مورتال کمبت با برخورد سرنوشتسازی بین لین کویی (Lin Kuei) از قبیله بی هان (Bi-Han) معروف به سابزیرو (Sub-Zero) با بازی جو تسلیم (Joe Taslim) و هانزو هاساشی (Hanzo Hasashi) از قبیله شیرای ریو (Shirai Ryu) یا همان عقرب (Scorpion) با بازی هیرویوکی سانادا (Hiroyuki Sanada) در حالی آغاز میشود که خانواده عقرب توسط سابزیرو به قتل میرسند. این نبرد وحشتناک است و فوراً نشان میدهد که این فیلم صحنههای خشونت آمیز با نمرهی R را به تصویر میکشد. سرها از تن جدا میشوند، گردنها شکسته میشود، رودهها به هوا پرواز میکنند ... بله، این فیلم به خوبی نمایانگر دنیای مورتالکمبت و نامی است که بر آن نهاده اند: مبارزه مرگبار.


اما، آنچه در این فیلم حس جدیدی به مخاطب القا میکند، سطح احساسات انسانی است که در میان این همه از خشونت بیش از حد ایجاد شده است. جریان اصلی این فیلم، بخشی از داستان زندگی عقرب است و عصبانیت و خشم او را از رخدادی ناشی میشود که درک آن در سطح انسانی برای مخاطب آسان است. این تأکید بر روی عنصر انسانی به بقیه فیلم نیز نفوذ میکند.
محوریت مدرن داستان حول یک شخصیت جدید رخ میدهد: کول یانگ (Cole Young) با بازی لوئیس تان (Lewis Tan)، یک مبارز آماتور MMA و مرد خانواده که توسط یک عضو نیروی ویژه به نام بداز جکس ( badass Jax) با بازی مهکاد بروکس (Mehcad Brooks) مطلع میشود که به عنوان یکی از قهرمانان زمین برای مقابله با رقیبانی از دنیای بیرون (Outworld) در یک مبارزه بینابعادی با هدف بقا و سلطه انتخاب شده است. او از این که «نشانهی تولد»ش که به شکل اژدهایی بر روی سینه او قرار دارد در واقع نشانی است که به قهرمانان کره زمین داده شده است، شوکه و غافلگیر میشود.
این فیلم شخصیتهای کلاسیک بسیاری از دنیای بازی را در جریان آغاز شرکتکردن آنها در تورنمنت معرفی میکند و این بسیار چشمگیر است که سازندگان فیلم قادر به نمایش عالی و دقیق چنین شخصیتهای متنوعی بوده و باز هم خط اصلی داستان را منسجم نگه داشتهاند، خصوصاً برای فیلمی که فقط در 1 ساعت و 50 دقیقه به نمایش در میآید.
در سمت زمینی این نبرد، ما با این شخصیتها آشنا می شویم: دوست جکس، سونیا بلید (Sonya Blade) با بازی جسیکا مکنامی (Jessica McNamee)، اسیر او، قاتل دیوانهی قهرمانان زمینی، کانو (Kano) با بازی جاش لاوسون (Josh Lawson)، استادان هنرهای رزمی و پسر عموهای لیو کانگ (Liu Kang) با بازی لودی لین (Ludi Lin) و کونگ لائو (Kung Lao) با بازی ماکس هوانگ (Max Huang) و در نهایت، خداوند رعد و برق لرد ریدن (Lord Raiden) با بازی تادانوبو آسانو (Tadanobu Asano).
در سمت دنیای بیرون از این نبرد، ما با این شخصیتها آشنا می شویم: تسخیر کننده روح شانگ تسونگ (Shang Tsung) با بازی چین هان (Chin Han)، نیشِ مرگ میلینا (Mileena) با بازی سیسی استرینگر (Sisi Stringer)، کابالِ قاتل (Kabal) با بازی دانیل نلسون (Daniel Nelson) ؛ جنگجوی بالدار نیتارا (Nitara) با بازی مل جارنسون (Mel Jarnson)، مبارز با پتک ژنرال ریکو (General Reiko) با بازی ناتان جونز (Nathan Jones) و هیولای افسانهای چهار دست، گورو (Goro).


هر شخصیت حداقل چند دقیقه بر روی صحنه، فرصت درخشش مییابد و برخی از آنها برداشتهای طولانیتری نسبت به دیگران دارند. در حالی که برخی از شخصیتها جذابیت کمتری نسبت به دیگران دارند، اما خبر خوب این است که همه آنها فوقالعاده به نظر میرسند. طراحی این نقشها کاملاً به بازی وفادار میماند و در عین حال، شخصیتها را واقعگرایانه جلوه میدهند و به هیچ وجه، مانند بازی، کارتونی به نظر نمیرسند. به تعبیری دیگر، فیلم بیرحمی محیط بازی را به تصویر میکشد؛ اما، شخصیتها را به شکلی ملموس و باورپذیر نشان میدهد.
با این حال، هنوز هم متن دنیای مورتالکامبت، جنگ و خونریزی است و از این لحاظ، فیلم بیش از حد نیاز به مخاطب محتوا عرضه میکند. صحنههای مبارزه تنبهتن، پیچیدگیهای زیاد و در بعضی مواقع، لحظات نفس گیر خوبی دارند؛ مثلاً درگیری بین عقرب و سابزیرو که باعث جان گرفتن ضرب آهنگ فیلم میشود، باورنکردنی است. گروه بازیگران با رزمیکاران مجرب انباشته شده است و همه از نظر بدنی آماده به نظر میرسند. برخوردهای ماورایی به همان اندازه که شگفت انگیز به نظر میرسند، طبیعی اند: از چشم لیزری کانو و حلقه های نبضی سونیا گرفته تا طوفانهای یخی سابزیرو، تمام جلوههای بصری فوق العاده جالب به نظر میرسند و کاملاً طبیعی در حرکات هنرهای رزمی ادغام شدهاند.
در مورد میزان خشونت باید گفت که این فیلم کاملاً خونبار و پر از صحنههای دلخراش و چندشآور مرگ به بدترین اشکال ممکن و شایستهی دنیای مورتال کمبت است. چندین مورد مرگ و میر کلاسیک، مانند کلاه گونک لائو ، از دنیای بازی به فیلم راه یافته است که طرفداران صحنههای خشن بازی را ناامید نخواهد کرد.
قابل توجهترین نکته در مورد نسخهی مککوئید از مورتال کمبت، لحن آن است. در این اثر با نمایش تعهد کول به خانوادهاش به عنوان یک لنگر احساسی و شوخطبعی زنندهی کانو به عنوان یک تسکین کمیک در برابر دنیای خشن فیلم، تعادل درام و سبک زندگی به راحتی برقرار شده است. همه عناصر سینمایی و روایی فیلم به گونهای ارایه میشوند که مخاطب از پیچیدگیهای بیش از اندازه آزاد شود تا به راحتی سرگرم شده و از روند فیلم لذت ببسیمون رد.


این فیلم به وضوح طراحی شده است تا سکوی پرتاب به جهانی بزرگتر از فیلمها باشد و با توجه به چند شخصیت محبوب طرفداران در ترکیب اصلی این جهان، مانند جانی کیج، باراکا، شائوکان و غیره، مطمئناً یک یا دو دنباله برای این فیلم در افق دید سازندگان این اثر دیده میشود.