ارتشِ مردگان (Army of the Dead)، سرگرم‌کننده‌ترین فیلم زک اسنایدر تا کنون

اگر زک اسنایدر می توانست همان مقدار انرژی و دلهره را که در سکانس های افتتاحیه فیلم های خود به بینندگان وارد میکند را، در بقیه طول فیلم هم به اجرا درآورده و حفظ کند، به عنوان یک مرجع جهانی شایسته ستایش در این ژانر به حساب آید؛ اما، گاهی اوقات رفتار سمی شرکت های فیلمسازی به خصوص، برادران وارنر، سبب آسیب به هنر این افراد شده و البته مدتهاست که برای مخاطبان این ژانر، بدل به مسأله ای عذاب آور شده است . آخرین پروژه این هنرمند، ارتش مردگان نیز، با دیگر فیلمهایی که تحت تأثیر چنین اتفاقی قرار گرفته است، تفاوتی ندارد.

این فیلم متمرکز بر اسکات وارد (دیو باتیستا)، مزدوری با گذشته ای پر دردسر است که میلیونر مرموزی به او نزدیک می شود تا در لاس وگاس برای او مأموریتی مخفی اجرا کند.
این فیلم متمرکز بر اسکات وارد (دیو باتیستا)، مزدوری با گذشته ای پر دردسر است که میلیونر مرموزی به او نزدیک می شود تا در لاس وگاس برای او مأموریتی مخفی اجرا کند.
این فیلم متمرکز بر اسکات وارد (دیو باتیستا)، مزدوری با گذشته ای پر دردسر است که میلیونر مرموزی به او نزدیک می شود تا در لاس وگاس برای او مأموریتی مخفی اجرا کند.

اسنایدر، استاد درهم آمیختن شاتها و تصاویر جذاب و جالب توجه، سکانس های این جدیدترین عنوان زامبی-محور خود را، با تصاویری گیرا پر می کند؛ مانند مرد مسنی که در حالی که برنده قمار شده است، زیر دست و پا لگدکوب می شود یا چتربازی که به آرامی در انبوهی از زامبی های گرسنه فرود می آید. این آغاز، نوعی هیجان چشم نواز است که از همان ابتدا نوید می دهد که بیننده با فیلمی خشن و پرزرق و برق سر و کار دارد.در واقعیت اما، ارتش مردگان در جهت فیلمهای به اصطلاح «شیاد» حرکت می کند و نباید انتظار چیز بیشتر یا ویژه تری در ادامه فیلم داشته باشید.

این فیلم متمرکز بر اسکات وارد (دیو باتیستا)، مزدوری با گذشته ای پر دردسر است که میلیونر مرموزی به او نزدیک می شود تا در لاس وگاس برای او مأموریتی مخفی اجرا کند. مسئله این است که وگاس، پس از شیوع بیماری و حمله زامبیها، رها، متروک و دیوارکشی شده است. زامبی هایی که سال ها بعد، موفق شده اند که هنوز سرپا بایستند، به مرور از جسدهای بیمغز لجنی با آروارهای شل و آویزان، بسیار باهوش تر شدهاند. با این حال،اگر هنوز هم اسكات بتواند تیمی را جمع كند، به وگاس وارد شود و از فرصت 36 ساعت خود و قبل از آن كه ارتش ایالات متحده آمریکا آنچه از این شهر گناه باقی مانده است را با خاک یکسان کند، استفاده كند؛ 200 میلیون دلار کاسب میشود. اگر به نظرتان کار آسانی می رسد، احتمالاً از طرفداران این ژانر نیستید.

ارتش مردگانِ دو ساعت و نیمی، بیشتر از لیگ عدالت چهار ساعته اسنایدر به نظر میرسد؛ دلیل اصلی این امر، پرداختن بیش از اندازه فیلم به فرآیند گردهم آمدن و ساخت تیم توسط اسکات است که به دلیل نامناسب بودن در نحوه پرداخت، بیننده احساس میکند که فیلم دارد کشیده می شود و میتواند با روند بهتر و تندتری اوج بکیرد . جداً، آیا در چنین فیلمی، در هنگام نزدیک شدن بمب هسته ای، مشکلات و روابط شخصی برای بحث کردن موضوعی مهم به نظر میرسد؟

البته باید قدردان تلاشهای اسنایدر برای ایجاد درامی انسانی در ترکیب با شخصیت پردازیهای داستان بود؛ او اعضای تیم اسکات را به اندازه کافی و به شکلی خوب معرفی می کند و تا حد زیادی در اولین اقدام به این هدف خود می رسد. این فیلم به ندرت به به فیلمی چالشی تبدیل می شود و گرچه چند مرگ خاطره انگیز در آن وجود دارد، اما تعداد این چنین صحنه هایی بسیار کم است. همچنین یک پیچش در اواسط داستان فیلم وجود دارد که اگر بیش از 20 ثانیه به آن فکر کنید، معنایی ندارد.

با این حال، باید احترامی قابل توجه برای ساخت این فیلم به اسنایدر داده شود؛ چون این فیلم همزمان شخصی ترین و در عین حال سرگرم کننده ترین فیلم او تا کنون است. این کارگردان، ظاهراً با به نمایش گذاشتن موفقیت آمیزِ رابطه ی اسکات و دخترش کیت (الا پرنل)، به رابطه خود با دختر فقیدش که به طرز غم انگیزی در اثر خودکشی از دست رفت، پرداخته است. علاوه بر این، این اولین اکشن اسنایدر با مایه ی قهقه و خنده است؛ البته به لطف بازی های به یاد ماندنی و بدون پیرایه که توسط ماتیاس شوایوفر، عماری هاردویک و تیگ نوتارو به صحنه کشیده شده است.

زک اسنایدر (نفر وسط) و دیو باتیستا (نفر سمت چپ) در حال ضبط صحنه پرش یک زامبی بر روی اسکات، نقش اول مرد ارتش مردگان.
زک اسنایدر (نفر وسط) و دیو باتیستا (نفر سمت چپ) در حال ضبط صحنه پرش یک زامبی بر روی اسکات، نقش اول مرد ارتش مردگان.
زک اسنایدر (نفر وسط) و دیو باتیستا (نفر سمت چپ) در حال ضبط صحنه پرش یک زامبی بر روی اسکات، نقش اول مرد ارتش مردگان.

هنوز هم، برای فیلمی با چنین پیش فرض نه چندان دلچسبی بر روی کاغذ، وقوع همه چیز در یک اردوگاه می توانست بهتر باشد یا احساس ترس بیشتری ایجاد کند. هیچ یک از وجوه فیلم در سطحی که باید تنظیم نشده است. اگر اولین فیلم زامبی محورِ اسنایدر در سال 2004، طلوع مردگان، که واقعاً وحشتناک و البته سرگرم کننده بود را مانند فیلم بیگانه (Alien) برای او در نظر بگیریم، این تلاش جدید، مانند فیلم بیگانگان (Aliens) برای اوست. اسنایدر سعی نمی کند این فیلم از سَلَف خود ترسناکتر باشد؛ اما در عمل، قطعاً دارای جو و حجم کاری سنگین تر است. با این وجود، ارتش مردگان مانند یک هلی کوپتر قدیمی شروع به کار می کند، بسیار ناپایدار بالا میرود و به آرامی و با کلی غیژ و ویژ از کار می ایستد و تمام.

شایان ذکر است که در هر صورت، اسنایدر به دلیل افزودن بافت جدیدی به دنیای فیلمهای داستانی زامبی محور، شایسته قدردانی است. معمولاً نقش های منفی در این نوع فیلم ها، مختص انسان هاست؛ اما، اسنایدر یک نقش ابرمنفی را در این فیلم ابداع می کند که به طرز تهدیدگونه ای احساس شادابی و قدرتمندی می کند! البته، یک ببر زامبی نیز در فیلم وجود دارد که در بیشتر تبلیغات آن نیز دیده می شود و در خود فیلم نیز انتظارات بینندگان را برآورده می کند. این پیچ و خم های سرگرم کننده در داستان فیلم، باعث می شود تا همه چیز خیلی زیاد از حالت معمول فیلم های زک اسنایدر دور نشود.