مروری بر کتاب "مکتب در فرایند تکامل"؛ نکات قابل تامل
برای مطالعهی معرفی و خلاصهی کتاب به نگاشتهی قبلی مراجعه کنید.
نکات قابل تامل:
عنوان انگلیسی کتاب " Crisis and Consolidation in the Formative Period of Shi'ite Islam: Abu Ja'far Ibn Qiba Al-Razi and His Contribution to Imamite Shi'ite Thought " است که به نقش ابن قبه در تطور اندیشهی کلامی شیعی اشاره دارد؛ اما در متن کتاب فقط در فصل 4 به نقش ابن قبه پرداخته شده و در پیشگفتار نویسنده نیز سخنی از ابن قبه نرفته است. در پیشگفتار نویسنده انگیزهی خود از نگارش کتاب را پاسخگویی به اندیشهی انحرافی باطنگرایان عنوان میکند؛ اما این امر موضوع محوری فصل 2 کتاب است و در دیگر بخشها، اشارهای به این دغدغه نشده است. از این رو عنوان انگلیسی کتاب، پیشگفتار ترجمه فارسی و متن کتاب روایت سازگاری از انگیزهی نویسنده در نگارش کتاب به دست نمیدهند.
فصل 3 کتاب با عنوان "بحران رهبری و نقش راویان حدیث" نوشته شده؛ با این حال من رد روشنی از راویان حدیث در این فصل ندیدم. این بخش بر بحران رهبری پس از ائمه متمرکز بود و نقش برخی "اصحاب" ائمه در برهههای حساس را نیز بررسی کرد. به عنوان مثال نقش فارس بن حاتم (که در اواخر عمر امام هادی سلامالله علیه مورد غصب امام قرار گرفت و پس از ایشان به حمایت از جعفر پرداخت) و عثمان بن سعید (که پس از شهادت امام عسکری سلامالله علیه نائب اول امام عصر سلامالله علیه بود و در تثبیت امامت ایشان نزد شیعیان نقش موثری داشت) بررسی شد؛ اما میدانیم که این افراد بیش از اینکه راوی حدیث باشند؛ وکلای مالی ائمه بودند. نقش عنصر "روایت حدیث" برای بازیگران این فصل مشخص نبود؛ در حالی که در فصل 4، عنصر متکلم بودن ابن قبه کاملا مشخص بود.
همانگونه که احکام شریعت در دوران پیامبر صلی الله علیه و آله به تدریج ابلاغ شد و حتی برخی احکام مانند حرمت شرب خمر بهصورت مرحلهای بوده؛ این قاعده در زمان امامت ائمه نیز حاکم بوده است. به دیگر بیان اگر آن تدریج در زمان پیامبر به دلیل شرایط جامعه بوده باشد؛ منطقی است که چنان روندی در زمان ائمه نیز حاکم باشد. از این رو مشاهدهی این نکته که خمس در زمان امام جواد سلامالله علیه واجب شده هماقدر عجیب است که حرمت کامل شرب خمر در سالهای میانی بعثت پیامبر بوده است. آیا پروندهی توجه به شرایط جامعه و اقتضائات زمان پس از غیبت آخرین امام بسته میشود؟ همان منطق احتمالا جواب خیر بدهد. این سخن بدین معنی نیست که فقها در زمان غیبت اختیار بسط شریعت داشته باشند (که شاید داشته باشند)؛ اما بدین معنی است که الزاما قیود فقهی ترسیمشده در زمان ائمه میتواند برای شرایط جدید محدودکننده نباشد.. این ایده همچنان تحت عناوینی مانند فقه پویا مورد بحث است.
آنچه امروز تحت عنوان شیعه پیشروی ماست؛ تحت تاثیر رقابت فکری و هویتی گروههای مختلف بوده و این رقابت فقط مبتنی بر مولفهی اجتهاد و استنباط نبوده؛ بلکه عنصر اقتضائات زمان نیز در آن موثر بوده است. به عنوان مثال در زمان ائمه نگاه مثبتی به مباحث کلامی و نگاه عقلی به دین نبوده؛ اما پس از غیبت امام و اجبار شیعیان به استنباط احکام، مباحث کلامی گسترش یافتند. علاوه بر اقتضائات زمان، "منفعت" فردی، قومی و صنفی نیز در این فرایند دخیل بوده است. به عنوان مثال راویان حدیث تلاش داشتند احادیث بیشتری روایت کنند و در این مسیر بسیاری از احادیثی که سند درستی نداشته نیز روایت شده و متواتر گشته است. نزاع فکری شیعه و سنی موجب شده قرائتهایی که احساس هویت شیعی را تقویت میکرده بیشتر مورد اقبال بزرگان شیعه قرار بگیرد؛ ولو اینکه آن مطالب تا سدهی پیشین در زمرهی مطالب انحرافی قلمداد میشده است.
روایت این کتاب، قصهای نیست که در منابر و کتابهای درسی گفته شده باشد؛ از این رو بسیاری از افراد در مواجهه با آن شوکزده میشوند. شنیدن این روایت که شیعیان پس از شهادت بسیاری از امامانشان درگیر بحران رهبری بودند؛ برخی احکام مانند خمس در اواخر دورهی امامت واجب شده؛ برخی از اعتقادات امروزی ما همچون عصمت، شهادت ثالثه و... از اعتقادات غلات بوده و چهرههای بزرگی همچون شیخ مفید و شیخ صدوق با این امور موافق نبودهاند و... اموری است که خوانندهها را به تامل وا میدارد و حتی موجب میشود آخرین سنگرهای اعتقادی سقوط کند. با این حال این کتاب با وجودی که تامل برانگیز بود؛ اما موجب سقوط سنگرهای اعتقادی من نشد. شاید آنچه برخی سنگر میپندارند؛ در ذهن من قبلا سقوط کرده باشد...
نکات چالشبرانگیز این کتاب را در دو دسته میتوان دستهبندی کرد. اول: شکلگیری اعتقادات و احکام شیعی در طی زمان. دوم: تاثیرگذاری رقابت فکری و هویتی گروههای مختلف بر تشیع امروزی. هر دوی این موارد به نظر من تقدس "دین" را زیر سوال نمیبرد؛ بلکه تقدس "سازمان روحانیت" را زیر سوال میبرد. بخش مهمی از آنچه تحت عنوان احکام دینی و اعتقادات مطرح میشود؛ در طی زمان شکل گرفته و از این رو الزاما مقدس نیست؛ اما در تبلیغ رسمی دین، این بخشها نیز به مثابهی اجزای غیرقابل خلل دین مطرح میشوند. این تصور که تمام خروجی حوزههای علمیه حقایق ازلی و ابدی صادرشده از امام هستند و روحانیت تنها نقش بازگوکنندهی آن را ایفا میکند و هرکس که انتقاد و سوالی در برابر این موارد داشته باشد در حکم مخالف پیامبر صلی الله علیه و آله است؛ به نفع اقتدار اجتماعی سازمان روحانیت است. از این رو تبلیغ رسمی دین معمولا بر این مسیر بوده است. با این حال بزرگانی بودهاند که بر خلاف این جریان عمل کردهاند. از معروفترین آنها درون حوزههای علمیه شاید بتوان به امام خمینی، آقای خامنهای، مرحوم شهید مطهری و مرحوم محمدرضا حکیمی و در خارج از حوزههای علمیه به مرحوم شریعتی اشاره کرد.
تمام مباحثی که ذیل عناوینی چون فقه پویا، اهمیت زمان و مکان در اجتهاد، لزوم پاسخگویی حوزههای علمیه در قبال مسائل مستحدثهی امروز، محدود نبودن عقود اسلامی به عقود امضایی صدر اسلام و امکان ایجاد عقود جدید برای نیازهای جدید و... مطرح شده؛ به صورت ضمنی بیان میکند که تطور زمان در اجتهاد موثر است و احکام بیان شده از سوی فقهای پیشین و حتی ائمه ممکن است متناسب با زمان و مکان متفاوت بوده و برای امروز کاربردی نباشد. از این رو آن احکام الزاما حکم مورد رضایت خدا نبوده و "مقدس" نیستند و فقهای امروز باید متناسب با شرابط جدید، حکم جدید را کشف کنند. به تعبیر شهید مطهری، منظومه محتوای ارائهشده توسط دین برای رسیدن کاروان بشریت به سعادت را میتوان به دو دسته تقسیم نمود: محتواهای متناسب با مقصد که در منزلگاه (شرایط خاص زمانی و مکانی) معتبر است،همچون ارزشهای اخلاقی و محتواهایی که متناسب با منزلگاه خاص قرن 7 میلادی که الزاما در دورانهای بعدی کاربرد ندارد. نکتهی جالب اینکه این ادبیات نیز در منابر و رسانهها و حتی کتب درسی جایی ندارد. کسی که قبلا با این ادبیات آشنا بوده باشد؛ احتمالا با تقدسزدایی از احکام فقهی، شوکه نمیشود. حتی میتوان ادعا کرد که مکتب در فرایند تکامل شواهد تاریخی برای ایدهی اجتهاد مبتنی بر زمان و مکان را ارائه میکند و میتواند در آن چارچوب مورد استناد باشد.


*شاید بتوان گفت که دوران غیبت امام عصر سلامالله علیه، دوران حیرت است. ما در برخی موارد حتی با رجوع به کتاب و سنت و روایت نمیتوانیم امر درست و حق را تشخیص دهیم. از این رو مکلفیم در حد وسع خود، به تکلیف شرعی خود عمل کنیم. از این رو تقدسزدایی از فقه به معنای تقدسزدایی از تقید شرعی و تواضع در مقابل حکم پروردگار نیست و هرکس در حد وسع خود (از جمله با رجوع به فقیهی که عدالت و سلامت نفس داشته باشد) موظف است با فهم حکم خدا، در مقابل آن خاضع باشد.
**برخی از مطالبی که قبل از مکتب در فرایند تکامل آخرین سنگرهای مرا ساقط کردند عبارت اند از: کتاب پیرامون جمهوری اسلامی مرحوم مطهری (به ویژه مقالهی وطایف حوزههای علمیه)، کتاب قصد و عدم وقوع مرحوم محمدرضا حکیمی، کتاب شیعه مرحوم شریعتی، جلد آخر صحیفه امام به ویژه منشور روحانیت و فیشهای مربوط به بحث تحول حوزه در سایت رهبری.
***مطالب این وبلاگ در کانال تلگرامی نگاشته نیز منتشر میشود.