نهضت بزرگ ایران | قسمت اول
پیشگفتار:
وقتی که میخواهیم دلیلی برای مطالعه تاریخ بیاوریم، معمولا از عبارتهایی مثل «عبرت گرفتن از گذشتگان» و یا «کسب اطلاعات در مورد پدرانمان» استفاده میکنیم؛ اما نکتهای که هیچ وقت به آن توجه نمیکنیم، تاثیر تصمیماتی است که در تاریخ صد سال گذشتهمان گرفته شده و امروز، آثار و نتایج آن را مشاهده میکنیم.
در واقع تاریخ صدسال گذشتهی هر کشوری، میتواند نشان دهندهی راه آینده آن کشور باشد؛ چرا که در این صد سال، راهی طی شده و به زمان حال رسیده و برای اینکه مشکلاتی که در این نقطه راه وجود دارند حل شود، چارهای جز پیدا کردن دلیل آن مشکلات در طول مسیر طی شده نیست.
بنابراین، در این پست با توجه به منابع مکتوب سفری خواهیم داشت به یکی از بزرگترین نهضتهای تاریخ چندهزارسالهی ایران که آغازی بر آگاهی و بیداری نسلهای متعدد ایرانیان بوده است.
ما در این مجموعه مطالب، بر اساس دو کتاب«تاریخ بیداری ایرانیان» و «تاریخ مشروطه ایران» و برخی اسناد و تلگرافهای باقی مانده از زمان قاجاریه که در این دو کتاب و برخی سایتهای اینترنتی هم هستند، به بررسی مهمترین اتفاق قرن ۱۳ هجری شمسی در ایران میپردازیم و تلاش شده که این مجموعه مطالب به صورت تکه تکه( برای راحتتر شدن خواندن مخاطب) و ساده نوشته شوند.
قاجاریه؛ آغاز افول ایران
همزمان با روی کار آمدن سلسلهی قاجار، در اروپا کشورهایی مثل انگلستان و فرانسه با استعمار کشورهای گوناگون به ثروتهای افسانهای رسیدند و توانستند از نظر اقتصادی ، نظامی و فرهنگی به رشد و شکوفایی برسند؛ اما در این زمان، کشور ما دچار مشکلات گوناگونی از جمله درگیری دولت مرکزی با حکام محلی و تجزیه کشور به دست رو به رو بود.
در کتاب تاریخ مشروطه ایران نوشته احمد کسروی در مورد وضعیت ایران در زمان سه حکومت قاجاریه، زندیه و افشاریه که همزمان با دوران انقلاب صنعتی است اینگونه نوشته شده است:« میدانیم که چون نادرشاه کشته گردید، آن بزرگی که با کوششهای خود برای ایران پدید آورد از میان رفت. ولی ایران باز یکی از کشورهای بنام آسیا شمرده میشد و کریمخان و جانشینان او، اگر چیزی به این کشور نیفزودند، چیزی هم از آن نکاستند. لیکن در زمان قاجاریان ایران بسیار ناتوان گردید. از بزرگی، جایگاه و آوازهی آن بسیار کاست و انگیزه این، بیش از همه یک چیز بود و آن اینکه جهان دیگر شده و کشورها بتکان آمده، ولی ایران به همان حال پیشین باز میماند.»
همانطور که در متن بالا مشخص است، قاجاریه حکومتی بوده ضعیف، ناتوان و درمانده در ادارهی کشور که در طی سالیان بسیار کوتاهی تمام اعتبار و قدرت ایران را به عنوان یکی از مهمترین کشورهای آسیا از بین برد. اما با وجود تمام اینها، در زمان قاجاریه اشخاصی هم بودند که در زمانهایی تصمیم به اصلاح شرایط کشور و بهبود آن گرفتند. اشخاصی مثل قائم مقام فراهانی، میرزاتقی خان امیرکبیر و حاجی میرزا حسین خان سپه سالار.
در مورد دو شخصیت قائم مقام و امیرکبیر، به دلیل شهرت زیادی که دارند منابع اینترنتی و درست بسیاری وجود دارد. بنابراین از پرداختن به تلاشهای آنان خودداری میکنیم؛ اما میرزا حسین خان، شخص گمنامتری نسبت به دو شخصیت مذکور است. همچنین یکی از اقدامات او که نقدهای بسیاری هم دریافت میکند، آغاز گر روندی میشود که در شکل گیری باور مشروطه خواهی در ایرانیان موثر است. بنابراین لازم میدانم که به شکلی مفصل در مورد این شخص توضیحاتی را بر اساس دو منبع ویکی پدیا و کتاب تاریخ مشروطهی ایران توضیح بدهم.
میرزا حسین خان سپه سالار | اصلاح دربار


میرزا حسین خان شخصیتی بود زیرک، جدی و آگاه نسبت به مسائل سیاسی و نظامی در جهان. دلیل آگاهی او نسبت به این مسائل، زندگی او در استانبول بود. او به سبب زندگی در کشور قدرتمند و پیشرفته عثمانی، نسبت به پیشرفتهای کشورهای غربی در زمینههای اقتصادی،نظامی و فرهنگی آگاه بود. پس در اولین فرصتی که به دست آورد، با دعوت شخص ناصرالدین شاه در سال 1250 ه.ش به ایران آمد و در وزارت عدلیه مشغول به کار شد؛ اما طولی نکشید که ناصرالدین شاه به خاطر شایستگی و درایتش مقام صدراعظمی را به او داد.
با صدر اعظمی میرزا حسین خان، پس از بیست سال دوباره شخصی مثل امیرکبیر قدرت را به دست گرفته بود و بر اجرای قانون، مبارزه با فساد و ساخت درباری منظم و شایسته تاکید داشت. به همین دلیل هم، از ابتدای کار چند قشر با میرزاحسین مخالفت داشتند: درباریان وابسته به روس و انگلیس، برخی روحانیان و حاکمان ایالات.
در اولین قدم، میرزا حسین خان وزارتخانههای کشور را به نه وزارتخانه داخله،خارجه،عدلیه، فواید عامه، علوم، جنگ،مالیات، تجارت و زراعت تقسیم کرد که همهی این وزارتخانه همراه با وزارت صدر اعظمی «دربار اعظم» را تشکیل میدادند.
قدم بعدی سامان دادن به این وزارتخانهها بود. قبل از میرزا حسین خان، وزیران در امور مختلف دخالت میکردند؛ اما با قانون جدید، هر وزیر وظیفه داشت کار وزارتخانه خود را انجام دهد و در امور وزارتخانه دیگر دخالت نکند. ضمن آنکه به طور هفتگی گزارش کارها به سمع و نظر صدراعظم میرسید و صدر اعظم نیز گزارش را به شاه میداد.
کار مهم دیگری که او انجام داد، ساده کردن مکاتبات اداری درباریان بود. اینکار از زمان امیرکبیر انجام شده بود. با اینحال میرزا حسین خان تلاش کرد تا این اقدام را کاملتر کند و در این راه تلاشهای بسیاری کرد و تا حدودی هم موفق شد.
او پس از اینکارها تلاش کرد تا امکان ساخت برخی ابزارآلات نظامی را در ایران فراهم کرد و همچنین با بها دادن به آموزش و ساخت مدارس مختلف و حمایت از دارالفنون، توانست شخصیت تاثیر گذار بر ادامهی حکومت قاجار باشد که تاثیر اقداماتش تا سالها پس از مرگش در جامعهی ایران قابل لمس بود.
البته میرزا حسین، علاوه بر این خدمات اشتباهاتی هم داشت. اشتباهاتی مثل رواج کشت تریاک در ایران، قراردادی با انگلیس و دادن امتیاز ساخت راه آهن بوشهر-گیلان و مالاندوزیهایی که باعث شد بهانهای شود برای بدخواهان و بد جلوه دادن شخصیتش.
اما در نهایت با وجود تمام اینها، او سومین شخص در زمان قاجار بود که در صدد اصلاح دربار و حکومت برآمد و برخلاف دو شخص قبلی(قائم مقام و امیرکبیر) تلاش کرد تا علاوه بر اصلاح دربار و مردم، شخصیت شاه را هم تغییر دهد. چگونه؟ با سفر شاه به اروپا و آشنایی او با پیشرفتهای دنیای غرب.


در واقع میرزا حسین میخواست با این سفرها حس حسادت ناصرالدین شاه را تحریک و او را با خود در بهبود اوضاع همصدا کند. پس حدود یک سال و اندی پس از صدراعظمی، شاه و صدراعظم برای سفر به انگلیس و روسیه رفتند.
در این زمان بود که سپهسالار به فکری غلط افتاد که باعث برکناریاش از قدرت شد. فکری که در ابتدا به نظر میرسید میتواند باعث عظمت و قدرت ایران شود؛ اما در نهایت جز آبروریزی برای ایران و شخص صدراعظم چیز دیگری نداشت. و آن فکر چیزی نبود جز آنکه ایران باید تحت قیمومیت نظامی کشور انگلستان قرار بگیرد.
حقیقت این بود که شاه و صدراعظم در سفر، به این فکر افتادند که قرار دادی با انگلستان ببندند. قراردادی که در ابتدا با این هدف برای آن مذاکره شد که ارتش انگلیس از ایران محافظت کند؛ اما پس از مذاکره، با برخی ملاحظات و درخواستها، قرار شد انگلیس امتیاز ساخت راه آهن بوشهر- گیلان و بهرهبرداری از منابع گوناگون را از ایران بگیرد. در مقابل این امتیازات، انگلیس متعهد به پرداخت مبالغی به دولت ایران شد.
همزمان با این قرار داد، برخی از درباریان به علمای تهران نامه نوشته و گفتند:« سپهسالار میخواهد ایران را بحال فرنگستان اندازد و امتیاز راه آهن را به انگلیسیها داده است.»


علما که ملاعلی کنی و سید صالح عرب بودند، بر منبر رفته و او را بیدین خواندند. از سویی هشتاد تن از درباریان و نزدیکان شاه به نزد سوگلی شاه د حرمسرا رفته و در تلگرافی خواهان استعفای میرزا حسین خان شدند.
از طرف دیگر، شاه و میرزا مورد تمسخر دربار تزار قرار گرفتند و این قرارداد باعث آبروریزی بزرگی شده بود و هر دو از این اتفاقات ناراحت بودند. صدراعظم هم که حالا تمام نقشههایش نقش بر آب شده بودند، استعفا داد تا مبادا مورد خشم شاه قرار بگیرد و در کمال تعجب، شاه با استعفای او مخالفت کرد.
در راه برگشت، وقتی به رشت رسیدند تلگراف و اخبار تهران به شاه رسید. از سوی دیگر مردم نیز به خاطر فتوای روحانیون به خشم آمده بودند و خطر شورش مردم و روحانیون بر علیه شاه وجود داشت. در این زمان ناصرالدین شاه که قدرت خود را در خطر دید، با استعفای میرزا موافقت کرده و او را به عنوان والی رشت انتخاب کرد.
با این اتفاق، تقریبا زندگی سیاسی میرزا حسین خان به پایان رسید و دیگر قدرتش را از دست داد؛ با این حال، پس از یک سال به مقام وزیر خارجه ترفیع مقام گرفت و پس از مدتی دوباره خلع شده و به عنوان والی خراسان منسوب شد و در نهایت به عنوان والی خراسان در سال 1260 ه.ش درگذشت.
همانطور که قبلا گفتیم، سپه سالار در شکل گیری باور مشروطه خواهی و قیامهایی که در سالهای پس از مرگش انجام شدند نقش داشت؛اما چگونه؟
اگر یادتان باشد گفتیم که سپه سالار تصمیم گرفت برای همراه کردن شاه در اصلاحات دربار، او را با پیشرفت اروپا آشنا کند. در نتیجه، شاه در سالهای 1252 و 1260 و 1268 به اروپا سفر کرد. در این سه سفر، شاه با پیشرفتهای اروپا آشنا شد؛ اما برخلاف انتظار سپه سالار، شاه به فکر بهبود کشور نیفتاد و از پیشرفت کشور ناامید شد. در نتیجه در اواخر عمرش، با تبعیت از ایدهی سپه سالار که میخواست با کمک انگلیسیها ایران را قدرتمند کند، قراردادهایی را با انگلیس بست که مشهورترین آنها قرارداد «تالبوت» یا «توتون و تنباکو» بود که باعث شکل گیری اولین قیام بزرگ مردم ایران علیه حکومت قاجار شد.
خلاصهی مفاد این قرارداد را از کتاب تاریخ مشروطهی ایران نوشته احمدکسروی بخوانید:« براساس قرارداد، فروش توتون و تنباکوی کشور، چه در درون و چه در بیرون، به یک تن انگلیسی سپرده میشد. دربرابر آنکه سالانه 15000 لیره به دولت پردازد و از سود ویژه یک چهارم دولت را باشد. درحالی که در عثمانی که توتون و تنباکویش کمتر از ایران باشد، تنها فروش در درون کشور به یک کمپانی واگذارده شده بود در برابر آنکه سالانه 000 700 لیره به دولت عثمانی پردازد و از سود نیز یک پنجم دولت را باشد. ببینید جدایی تا بکجاست؟
مردم این حساب را نمیدانستند؛ ولی از آنکه بیگانگان پا به درون کشور میگشایند بیمناک میبودند. سپس هم برایشان سنگین میافتاد که توتون و تنباکویی که میکارند را به یک بیگانه با بهای کمی بفروشند و سپس با بهای بسیار بازخرند.»
با اعلام خبر این قرداد و اجرای آن در سال ۱۲۷۰ ه.ش، مردم در نقاط مختلف کشور قیامهایی را آغاز کردند. تبریز اول از همه برخاست. مردم تبریز شروع به تحصن کردند و در اولین مرحله، مظفر الدین شاه، ولیعهد قاجار به فرمانده قشون تبریز امیرنظام دستور سرکوب تجمعات را داد.


امیر نظام که مردی محتاط بود و از قدرت خوانین و روحانیان آگاه بود و میدانست اگر دستور را اجرا کند به طور علنی بر علیه روحانیان و خوانین اعلان جنگ کرده است، دستور ولیعهد را نپذیرفت و مردم را به حال خود رها کرد تا آنگونه که خودشان میدانند عمل کنند.
با نافرمانی امیرنظام، شرکت انگلیسی به این نتیجه رسید که بهتر است خودش مشکل را حل کند. پس در اعلامیهای جدید، اعلام کرد که مسئولین دفاتر شرکت در دیار آذربایجان، از میان مردم محلی انتخاب میشوند. روسای شرکت گمان میکردند با این عمل اعتراضات پایان مییابد. اما برخلاف انتظارشان، معترضین تمام اعلامیه ها را پاره کرده و خواهان لغو کامل قرارداد و عدم اجرای آن شدند.
در این زمان بود که چهار گروه در کنار هم آمده و به اعتراضات شدت بخشیدند: روحانیون، روشنفکران( که عمدتا در دارالفنون و مدارس خارجی درس خوانده بودند)، کشاورزان و بازاریان. در این جنبش که از تبریز آغاز شد و کم کم به همه شهرها سرایت کرد و ما آن را با نام مشهور «نهصت تنباکو» میشناسیم، روحانیون رهبر جنبش ها بودند و نقش اصلی را ایفا کردند که کمی بعدتر در مورد رهبران اصلی بیشتر حرف میزنیم.


اما با آغاز قیام تبریز، کم کم شهرهای دیگر نیز شروع به اعتراضات کردند. شهر دومی که اعتراضات در آن آغاز شد، شهر اسپهان یا اصفهان امروزی بود و پس از اصفهان، قیامها در تهران آغاز شد. در تمامی این مناطق، روحانیون رهبری قیام را بر عهده داشتند. در تبریز حاجی میرزا جواد، در اصفهان آقا نجفی و در تهران، میرزا حسن آشتیانی رهبری را بر عهده داشت.


تمام این روحانیون در تلگرافهایی به میرزای شیرازی، مجتهد بزرگ شیعیان در سامرا ارسال نموده و خواستار دخالت آن شدند. بنابراین میرزای شیرازی تلگرافی به شاه فرستاده و در آن زیانهای امتیاز تالبوب را برشمرد و خواستار لغو آن شد.
شاه پریشان شد. اختلافات داخلی شدت گرفته بود. کمپانی برای سرکوب اعتراضات به شاه فشار میآورد. روحانیون هم در سخنرانیهای مختلف مردم را علیه شاه و دولت میشوراندند و با شدت گرفتن اعتراضات، دولت دیگر توانی برای اعتراضات نداشت. در این زمان دربار به فکر جدیدی دست یافت. دربار گفت که امتیاز لغو نخواهد شد؛ اما دیگر محدودیتی برای فروش توتون و تنباکو در درون کشور نبود و تنها برای فروش در خارج از کشور باید طبق قراداد عمل میکردند؛ اما روحانیون این حکم را نپذیرفته و به این فکر افتادند که به نوعی مصرف دخانیات را ممنوع کنند. پس دست به دامان میرزای شیرازی شدند.


میرزای شیرازی در تلگرافی که پس مدت اندکی از این فرمان جدید ارسال کرد، نوشت:« بسم الله الرحمن الرحیم، الیوم استعمال تنباکو و توتون بای نحوکان در حکم محاربه با امام زمان است عجل الله فرجه.»
با صدور این فتوا، مردم تمام مغازههای غلیان فروشی را بستند و شروع به شکستن غلیان ها کردند. دستور میرزای شیرازی کار خود را کرده بود. از رعیت و کشاورز و بازاری، تا روشنفکر و روحانی و درباری، همگی دست از استعمال دخانیات برداشتند و در نهایت کار به جایی رسید که حتی غلیانهای حرمسرای شاه نیز شکسته شد.
شاه که در طول مدت پادشاهیاش بارها طعم قدرت روحانیان را چشیده بود شروع به نامه نگاری کرد. با رهبران قیامها در تهران و اصفهان به تندی برخورد کرده و آنها را تهدید به تبعید کرد؛ اما دربرخورد با میرزای شیرازی لطافت خرج داده و تلاش کرد تا میرزا را راضی کند که قرارداد ضرری ندارد و باید فتوایش را پس بگیرد. اما این رفتار او نتیجهای نداشت.
او به میرزای آشتیانی نوشت که باید در برابر همگان غلیان بکشد و اگر نه، باید تهران ترک کند. با این نامه و تهدید، میرزای آشتیانی خروج از تهران انتخاب کرد؛ اما مردم دوباره به این دستور اعتراض کردند و وقتی که نیروهای دربار برای سرکوب آمدند، با حملهی مسلحانه به آنها و کشته و زخمی شدن تعدادی از نیروها پاسخ دستورات شاه را دادند.
مدیران کمپانی انگلیسی که خبر تیراندازی و درگیری نظامی بین مردم و نیروهای دربار را شنیدند، ترسیده و به نزد شاه شکایت کردند. شاه که مطمئن شد روحانیون از موضع خود عقب نشینی نمیکنند و حمایت مردم را هم دارند، تصمیم به لغو قرارداد توتون و تنباکو گرفت و حاضر شد غرامت لغو قرارداد را به میزان 500,000 لیره که تمام آن از بانک شاهنشاهی وام گرفته شده بود بپردازد.
در این زمان، صدراعظم ایران امین السطان، تلگرافی را به منظور اعلام لغو قرار داد به تمام شهرهای ایران ارسال کرد:« بر حسب امر قدَر قدْر بندگان اعلیحضرت اقدس همایون شاهنشاهی روحنا و روحالامین فداه ابلاغ میشود. بنا به مرحمت و راًفت همایونی نسبت به عموم ممالک محروسه بعد از اینکه معلوم شد عمل انحصار تنباکو و منوپل آن بر عموم اهالی قدری شاق است و از خاکپای اقدس همایونی مستدعی معافی و موقوفی آن شدند برای آسایش عموم اهالی و رعایا و مزید دعاگویی وجود مبارک این انحصار را در تمامی ممالک محروسه ایران از امروز موقوف و متروک فرمودند و ضرور و خسارت کمپانی را از ممر دیگری مقرر خواهند فرمود و به مرور به کمپانی پرداخته خواهد شد. از تاریخ این تلگراف به بعد عموم اهالی از علما و رعایا و تجار و اعیان اطلاع میدهد که تنباکو و توتون و عموم اجناس دخانیه خودشان را به هرکس و هر قیمت و هر نحو که میل خودشان باشد بیع و شری نمایند و ابتدا به مأمورین و کسان اداره دخانیه اگرچه رئیس آنها یقیناً اطلاع داده است شما هم اطلاع بدهید که حکم از این قرار است و ضمناً به موجب امر همایونی روحنا فدا تأکید میشود مبادا نسبت به مأمورین آنها خلاف قاعده و خلاف احترامی شود که موجب تنبیه و سیاست شدید خواهد شد. مردم هم خودشان را از این زحمت و تحمیل آسوده دانسته به دعاگویی وجود مسعود همایونی و به شکرگزاری مراحم کامله همایون
خسروانه بیفزایند و بعضی حرکات جاهلانه را به کلی موقوف نمایند و عرایض شکرانه علمای اعلام به خاکپای مبارک برسد.
به تاریخ 17شهر جمادی الاولی 1309امینالسلطان [صدراعظم]»
با این اعلامیه، پس از شش ماه درگیری و مبارزه روحانیون و مردم با حکومت قاجار، برای اولین بار در طول تاریخ ایران نهضتی بدون استفاده از سلاح نظامی و برکناری حکومت توانست خواست و ارداهی اکثریت ملت را به حکومت نشان داده و حکومت را مجبور به تبعیت از خواسته مردم کند.
این نهضت آغازی بر قیامهای مردم در زمان حکومت ولیعهد ناصرالدین شاه، یعنی مظفرالدین شاه قاجار بود. در واقع با این پیروزی مردم به قدرت و اردهی خود ایمان آوردند و این خودباوری توانست 14 سال پس از این پیروزی، قیام بزرگ مشروطه را رقم بزند که در پستهای بعدی و به مرور وقایع مرتبط به این قیام را از سال 1267 تا 1316 که پایان سومین دوره مشروطه خواهی ایرانیان بود به تفصیل توضیح میدهم.
نکتهی مرتب به پست
در این پست در مورد بخشی از نقش میرزا حسین خان سپه سالار حرف زدم و گفتم که با تشویق شاه به سفرهای خارجه، باعث شد که قراردادهایی امضا شوند. یکی از این قراردادها قرارداد تالبوت بود که مفاد و تمام ماجراهای بعد اجرایش را خواندید؛ اما میرزا حسین خان در بخش دیگری هم کارهایی انجام داد که باعث تقویت قشر روشنفکر ایران شد.
در پست آینده به طورکامل در مورد بحث آموزش در ایران زمان قاجار صحبت میکنیم و درمورد امیرکبیر، میرزا حسین خان سپه سالار و رشدیه را برایتان توضیح میدهیم.
پینوشت:
برای نوشتن این پست و اطمینان از صحت اطلاعات آن، زمان بسیاری گذاشته شده است. بنابراین در صورتی که فکر میکنید این مجموعه نوشته میتواند برای شخص دیگری مفید، جذاب و ارزشمند باشد، لینک کوتاه مطلب را برای آن شخص بفرستید.
همچنین در صورتی که نظر یا پیشنهادی برای هر یک از پست ها داشتید برایم در نظرات بنویسید.