هرآنچه تاکنون کردیم و قرار است داشته باشیم!
درود و آرزوی تندرستی و شادکامی برای دوستان پرسپت
امیدوارم هرجا که هستید لبریز از حس و احوالات خوب باشید.
در این مطلب یا مقاله پیش رو همانطور که از تیتر پیداست، مروری بر روند نوشته های بنده در این سایت و ایده هایی که برای آینده در سرم می چرخد، قرار است داشته باشیم.
اگر تاکنون داستان های من را دنبال کردید و مطلوب تان بوده به صورتی که بازهم قصد دنبال کردن شان را دارید، با من همراه باشید.
به جز دو متن غیر داستانی که یکی چشم اندازی بود بر قرن جدید و نوشته ای بود از دل و حس و فکر به گذشته و آینده، یکی هم متنی مقاله گونه و شاید نطفه ی مانیفستی برای افرادی که زباله های ماندگار را می پرستند که درواقع سعی داشت نگاه جدید و حتی کمی خطرناک و غلط انداز به پدیده بد بودن آثار هنر و سرگرمی داشته باشد، بنده 3 مجموعه داستان را به تحریر در آوردم که به ترتیب 10 و 9 و 8 قسمت دارند.
بنا بر کمی دور اندیشی و شانس و تقدیر و شیطنت های پنهانی، داستان دوم که «ملودی عجیب عشق و زمان و جنون» بود در قسمت ابتدایی و انتهایی شخصیت اصلی داستان اول که «داستان هوای دلگیر» باشد، را در خودش دید و این دو داستان بهم وصل شدند و کاشف به آمد که در جهان داستانی یکسانی اتفاق می افتند.
در داستان سوم یا «ارّه های زنگ زده» به نظر می رسید که خبری از جهان (میثم) و (شمس) نیست و صرفا (صادق) داریم و طلسم نهفته و عجیبش. اما ماجرا به این صورت نمی ماند و باز در قسمت پایانی داستان آخر فعلی، (میثم) را می بینم که گذشته اش با (صادق) گره خورده است و بین خودمان بماند که آینده (صادق) با (پروین) نیز برخوردهایی دارد.
از چیزهایی که داشتیم بگذریم و به پروژه های آینده برسیم.
یک داستان دنباله دار کوتاه قرار است ماجرای غم انگیز و تراژدی ای را در گذشته شمس و میثم نشان دهد، زمانی که آن دو در یک کلاس دبیرستان باهم بودند. این داستان احتمالا اولین داستانی است که بعد از این نقشه راه خواهید خواند.
داستان مشترک دیگری بین میثم و شمس قرار است داشته باشیم که زمانش حال است ولی بعد از قسمت مقدمه در دنیای دیگری اتفاق می افتد و گرچه در مجموع خط سیر داستانی که برای این شخصیت ها تعریف شده، موقعیت ویژه و آنچنانی ای ندارد ولی به دلیل شخصیت های فرعی متفاوت و تقابل آنها احتمالا مورد پسند عزیزان دنبال کننده و حتی آنهایی که اولین بار است دست به مطالعه میزنند، خواهد بود.
بعد از این دو داستان فرعی می رسیم به پروژه اصلی و آینده این مجموع که کراس اووری است (فیلم های لیگ عدالت و انتقام جویان یا کراس اوور های سریال های اررو ورس یا مارول نتفیلیکس گوشه ذهن تان باشد) از تقریبا تمامی شخصیت های مهمی که داشتیم و شخصیت های جدیدی که قرار است دنیای داستان را وسعت ببخشند. البته شاید قبلش نیاز باشد چند قسمت یا یک داستان چند پارتی کوتاه را به پروین بعد از داستان ملودی عجیب اختصاص بدهیم. بیشتر از این سوپرایز را خراب نمی کنم و فقط در همین حد که پروین و شمس و میثم را داریم و حسین و اسحاق و عده ای دیگر را دوباره می بینیم.
صادق این وسط کمی داستانش فرق می کند و فعلا قرار نیست در این کراس اوور شرکت داشته باشد و هنوز مانده تا به این ماجراها ربط پیدا کند.
درهرحال امید دارم این مجموعه داستان علی رغم ضعف های ریز و درشتی که تاکنون داشته و از تعداد زیادیش مطلع شدم، مورد قبول همراهان گرامی قرار بگیرد و روز به روز با تذکر و حمایت شما عزیزان بهتر و مطلوب تر شود.
دست تک تک خوانندگان عزیز را به گرمی می فشارم
ارادتمندتان
سیدامیرعلی خطیبی
تصویر از مقاله افزایش اثربخشی مدیریت زمان با یک قلم و کاغذ از وب سایت حسین قربانی