نیستی و سیاهی
تا حالا شده در آینه محو بشید؟ اون هم با غلطگیر تاریکی و سیاهی!
انگار زندگی آدم به قبل و بعد چنین تجربهای تقسیم میشه؛ چه تجربهای؟
اینکه سحر هنگام حین سکوت و خواب توی خونه، خودت رو خوابآلود و کرخت به آینه دستشویی بکشونی و یادت بره اول خودت خارج شی بعد لامپ رو خاموش کنی.
اینجوری برای چند لحظه تصویر خودت رو میبینی که با سیاهی پاک شده و تو ... نیست شدی.
اونقدر سریع که فرصت ترسیدن نداری و نه اونقدر سریع که نفهمی محو شدی.
و بعد انگار یه بخش نسبتا مهم از تو با این اتفاق بریده شده و برای همیشه پشت آینه اسیر میشه و سوال اینجاست که هسته درونی تو با خودت مونده یا الان داری توی آینه بهش نگاه میکنی؟
مثل هواپیمایی که با دودی که بجا میذاره آسمون رو از نقطهای نزدیک به ماهِ سپیده دم میشکافه و نصف میکنه و تو نمیدونی آسمون اصلی کدومه و ماه روی تن کدوم یکی حک شده ...
عکس و نوشته از سیدامیرعلی خطیبی