شنیدن کی بود مانند دیدن...
فردی هنگام راه رفتن، پایش به سکه ای خورد. تاریک بود، فکر کرد طلاست! کاغذی را آتش زد تا آن را ببیند؛ دید 2 ریالی است! بعد دید کاغذی که آتش زده، هزار تومانی بوده! گفت: چه را برای چه آتش زدم!و این داستان زندگی خیلی هاست که طمعی داشتند که باعث شد، نفهمند چه چیز را به خاطر چه چیز از دست می دهند و بعد از ان که حقیقت اشکار می شود می فهمند و افسوس می خورند و می فهمند که همه را به هیچ دادند.همین طمع باعث شد که کوفیان یاری امام حسین را به زر و زیور یزید بفروشند و بعد از اتمام کار غصه بخورند و افسوس و دیگر چه فایده...و مثال های دیگری که تمامی ندارد
کسانی که طمع دارند به شنیده ها اکتفا می کنند و با حقیقت امر کاری ندارند چون طمع کورشان کرده همانند انها که از دنیا نام نیکی شنیده اند فقط و درحال دنیا پرستی اند و سپس معلوم می شود که چه قدر در اشتباه بودند و قرآن می فرماید کسانی که اخرتشان را به دنیا فروختند تخفیفی در عذابشان نیست و چه خوب است قبل از این که کاری کنیم همه جوانب قضیه را بسنجیم و و تصمیمی درست بگیریم و همین سودجویی ها و ظاهر بینی هاست که باعث می شود انسان خسر الدنیا و الاخرت بشود چه زیبا گفتند که شنیدن کی بود مانند دیدن...