اصولی برای تجربه کاربری بهتر _ بخش اول
پیشگفتار
در مقالات پیش رو، مجموعهای از دستورالعملها برای طراحی محصولات دیجیتالی و اصولی که باعث می شود تا این محصولات بیشتر قابل استفاده و مؤثر باشند و در وقت شما صرفهجویی کرده، باعث خوشحالی کاربران می شوند را با یکدیگر بررسی خواهیم کرد.
در جایی از مسیر بلوغ وب، یک چیز مهم را فراموش کردیم: تجربه کاربری از جنس هنر نیست. کاملاْ برعکس، طراحی UX باید مسئولیتی عملکردی را بر عهده گیرد: «خدمت به کاربران». هنوز هم عالی به نظر میرسد، اما نه وقتی که در واقعیت به قیمت توانایی کار کردن محصول تمام شود. طراحی ضعیف طی سالها به همه جا رخنه کرده است و برخی محصولات دیجیتالی بسیاری لحاظ (غیرفنی) بدتر شدهاند.


چگونه به این نتیجه رسیدیم که یک جای کار میلنگد؟
مثلاً آژانس برندینگی اصرار داشت که چون ما به عنوان یک شرکت همیشه از عکس به عنوان «خاطره» یاد میکنیم، ما هم منوی عکسها را باید «خاطرهها» بنامیم. اما اینطور هیچ کاربری نمیداند معنی آن چیست و چگونه میتواند عکسهای خودش را پیدا کند.
یا در مورد دیگر، مدیر عامل شرکتی شخصاً «نسیم دریا» را برای برند شرکت خود در همهجا انتخاب کرده و استفاده میکند. بنابراین لگوها و تمها آبی کمرنگ هستند و این به آن معناست که هیچ کس نمیتواند آنها را در برابر پسزمینه سفید روی صفحه تلفن همراه خود به خوبی ببیند.
در مورد دیگری بخش بازاریابی شرکتی تصمیم گرفته بود که از پاپآپ تمامصفحه برای جمعآوری ایمیل کاربران و درج در سامانه CRM استفاده کند و بعد از آماده شدن آن، گفتند: «دکمه بستن (Close) رو خیلی بزرگ نکنین، چون ما نمیخوایم مشتری واقعاً پنجره رو ببنده»!
در این سه مثال بالا، شرکتها نیازهای کاربر را نادیده گرفته و فراموش کرده اند که کاربر را در اولویت نخست قرار دهند. من طی سالهای گذشته، چیزهای زیادی در مورد طراحی محصولات دیجیتال آموختم. انتخاب از میان این همه درسآحوختههای فردی دشوار است و شرمنده نیستم که ادعا کنم که یک طراح محض هستم. البته، برای زیبایی شناختی ارزش بسیاری قائل هستم، اما آن را بیشتر جهت تمیزکاری و یک ضرورت میدانم تا یک اهمیت. فراتر از پوشش دادن اصول زیباییشناسی در کار، همیشه سعی در تولید نرمافزاری قابل استفاده و قدرتمند داشتهام به صورتی که ویژگیهای آن فوراً آشکار یا کشف شوند و یادگیری آن آسان باشد.
مقالات پیش رو برای موفقیت طراحان با تجربه کمتر و به عنوان چالشی برای برخی از تفکرات و کلیشههای از پیش پذیرفته شده برای متخصصان UX است. اصول در موارد گوناگونی مانند تایپوگرافی، کنترلها، سفرها و... بیان شده و تا آنجایی که توانستهام ساختار یافته است. پس به راحتی می توانید از آن به عنوان مرجع استفاده کنید، اگرچه این روند انتشار به گونهای است که به ترتیب بخوانید.
البته ممکن است خود را با برخی از این اصول مخالف بدانید که چیز خوبی است چون اختلاف نظر در بعضی مواقع و با نیت ارزیابی مجدد کلیشهها، راهی برای رسیدن به راهحلهای بهتر در تجربه کاربری است.


اصل اول: هر کسی می تواند یک طراح تجربه کاربری (UX) حرفهای باشد!
چه یک طراح تمام وقت، یک متخصص UX یا کسی باشید که مجبور است در مورد UX محصولات شرکتی که در آن کار میکنید تصمیم بگیرد. صرف نظر از نقش شما، اصولی که در مقالات پیش رو با هم محصولات شما را بهبود میبخشد و به شما کمک میکند تا نیازهای کاربران خود را بهتر برآورده کنید و مشتریان شما احتمال بازگشت بیشتری به سوی شما را دارند.
همدلی و بیطرفی مهارتهای اصلی شما برای توانمند شدن در UX است و این به این دلیل نیست که کسانی مانند من که سالهای زیادی را صرف مطالعه و کار در زمینه UX کردهاند، به جای اینکه بگویند «مطالعه و تمرین فقط کافی نیست» از این واژهها استفاده کنند. بلکه شما برای درک نیازها، اهداف و میزان ناامیدی کاربران خود به همدلی با آنان نیاز دارید و به دلیل مشابه به بیطرفی نیاز دارید تا با دیدی تازه به محصول خود نگاه کنید، ایرادات را تشخیص داده و آنها را برطرف کنید. بعد از داشتن این ویژگیها، میتوانید هر چیز دیگری را یاد بگیرید.
نکاتی که باید از این اصل به یاد بسپارید:
- UX استعدادی نیست که اول با آن متولد شده باشید بلکه مهارت در آن کاملاً اکتسابی است و می توانید یاد بگیرید چگونه در این زمینه خوب یا حتی منحصربهفرد باشید.
- بیطرفی و همدلی دو ویژگی اصلی شخصیت طراح UX هستند که باید آنها را همیشه و در همه حال از خود نشان دهید.
اصل دوم: بیش از دو نوع سبک حروف (Typeface) استفاده نکنید
فقط آماتورها به تایپفیس (سبک حروف)، «فونت» میگویند! فونتها، فایلهای موجود در دستگاه شما هستند که نرم افزار از آنها برای ارائه سبک حروف استفاده میکند. فونتها مانند رنگ روی پالت است، در حالی که تایپفیس شاهکار روی بوم نقاشی است.
صرف نظر از این، اغلب طراحان تعداد زیادی تایپفیس به محصولات خود اضافه میکنند. شما باید هدف خود را استفاده از حداکثر دو نوع تایپفیس قرار دهید: یکی برای عنوانها و سرخط(Headline)ها و دیگری برای بدنه متن که برای خواندن در نظر گرفته شده است.
برای تأکید از وزن دادن و حروف کج در آن خانواده از فونت استفاده کنید به جای اینکه به یک خانواده دیگری از فونت بروید. به طور معمول، این کار به معنای استفاده از فونت برند محصول شما برای عنوان است، در حالی که کنترلها، گفتگوها و کپی (بدنه متن) که باید کاملاً خوانا باشد را در یک تایپفیس خواناتر بگذارید.
استفاده از تعداد زیادی تایپفیس آلودگی تصویری بیش از حد ایجاد میکند و تلاشی را که کاربر باید برای درک نمای مقابل خود انجام دهد، به شدت افزایش میدهد.
نکاتی که باید از این اصل به یاد بسپارید:
- حداکثر از دو تایپفیس استفاده کنید.
- از یک تایپفیس برای عنوان و سرخطها استفاده کنید.
- از سبک دیگری برای بدنه متن استفاده کنید.